English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2640 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stalinize U کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shavian U پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
sound off <idiom> U عقاید را بیان کردن
stalinism U روش سیاسی ژوزف استالین
the big three U روزولت و استالین و بعدهابه اتلی
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
russify U دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
stalinism U سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
trotskism U سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
governmentalize U پیرو و تابع قانون کردن
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
dogma U اصول عقاید
multiplicity of creeds U تعد د عقاید
inquisitor U مفتش عقاید
religious tenets U عقاید مذهبی
inquisitors U مفتش عقاید
dogmas U اصول عقاید
mendelism U عقاید مندل
feet on the ground <idiom> U عقاید عاقلانه
censorship U سانسور عقاید
nihilism U عقاید نهیلیستی
neologize U دارای عقاید نوین
fascism U اصول عقاید فاشیست
orientalism U عقاید یا سیاست شرقی
small-minded opinions U عقاید کوته نظر
sounding board U عامل انتشار عقاید
soundboard U عامل انتشار عقاید
sounding boards U عامل انتشار عقاید
medievalism U عقاید قرون وسطایی
symbolic U مط العه دلایل و عقاید
lutheranism U عقاید لوتر وکلیسای او
symbolically U مط العه دلایل و عقاید
leninism U عقاید اشتراکی لنین
rationale U توضیح اصول عقاید
paradoxical U مخالف عقاید عمومی
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
syncretic U تلفیق کننده عقاید مختلف
doctrinal U عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
syncretism U اعتقاد به توحید عقاید همتایی
junkerdom U عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
junkerism U عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
Machiavellian U وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
ultranationalism U عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
public opinion polling U استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
inquisition U تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisitions U تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
His political beliefs are old hat now . U عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
self expression U ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
presbyterianism U پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
swelled head U دارای عقاید بزرگ خود فروش
romanism U اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
brainwashing U تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
interfaith U شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
heterodox U دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
ideogram U تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
naturism U عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
secondary planet U پیرو
slaved U پیرو
follower U پیرو
slaves U پیرو
satellites U پیرو
followers U پیرو
satellite U پیرو
pursuant U پیرو
follwer U پیرو
sequela U پیرو
sequent U پیرو
henchman U پیرو
cohort U پیرو
succedaneous U پیرو
cohorts U پیرو
slave U پیرو
henchmen U پیرو
slaving U پیرو
sequacious U پیرو
thereinafter U پیرو ان
to heel U پیرو
brainwashes U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Hungarian Activism U [جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
fundamentalism U اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
modernism U نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
sidekick U ادم پیرو
disciples U پیرو هواخواه
vassals U تابع پیرو
platonist U پیرو افلاطون
disciple U پیرو هواخواه
obedient to the law U پیرو قانون
sidekicks U ادم پیرو
adherent U تابع پیرو
adherents U تابع پیرو
platonic U پیرو افلاطون
succedent U پیرو متعاقب
satellite processor U پردازشگر پیرو
rightteous U پیرو شریعت
shiite U پیرو شیعه
law-abiding U پیرو قانون
true-blue U پیرو متعصب
vassal U تابع پیرو
faddish U پیرو مد زودگذر
leninist U پیرو لنین
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
dialectician U پیرو منطق استدلالی
stoic U پیرو فلسفه رواقیون
classical U پیرو سبکهای باستانی
episcopalian U پیرو کلیسای اسقفی
sunnite U پیرو مذهب سنت
stoical U پیرو فلسفه رواقیون
realist U پیرو مکتب realism
realists U پیرو مکتب realism
episcopalians U پیرو کلیسای اسقفی
master slave system U سیستم راهبر پیرو
epicure U پیرو عقیده اپیکور
conservatives U پیرو سنت قدیم
conservative U پیرو سنت قدیم
religionist U پیرو متعصب دین
wesleyan U پیرو جان وسلی
wagnerite U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wagnerian U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
shia U پیرو مذهب شیعه
socratic U پیرو حکمت سقراط
partisans U حامی پیرو متعصب
partisan U حامی پیرو متعصب
epicures U پیرو عقیده اپیکور
slave mode U حالت پیرو یا برده
pragmatist U پیرو فلسفه عملی
shiite U پیرو مذهب شیعه
partizan U حامی پیرو متعصب
censeur U ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
manichaean U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
manichean U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
rabbinist U پیرو خاخام هایاعلمای یهود
manichee U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
pythagorean U پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
malthusian U پیرو عقیده توماس مالتوس
followers U پیرو مذهب شیعه مقلد
kantian U وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
sensuous U پیرو محسوسات ولذات نفسانی
atistotelian U وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
major party U حزب سیاسی پیرو درانتخابات
sensuously U پیرو محسوسات ولذات نفسانی
follower U پیرو مذهب شیعه مقلد
cynics U بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
platonize U پیرو فلسفه ایده الی شدن
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
cynic U بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
drum majorette U زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
pindaric U پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
economic determinism U یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
leninism U اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
bakuninism U اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
fascism U نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
ideological war U جنگ عقیدتی جنگ عقاید
sunni U اهل سنت پیرو مذهب سنت
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com